وجود مانع در اعضای وضو

یکی بود، یکی نبود.یه دختر کوچولوی ناز بود بنام نهال. نهال کوچولو با مامان و بابا و مادربزرگ مهربونش، توی یک خونه قشنگ زندگی میکردن.
نهال کوچولو بتازگی صاحب یک داداش ناز،بنام پویا شده بود .پویا کوچولو حالا دیگه پنج ماهش بود.نهال خانم، خیلی خیلی پویا رو دوست داشت.
یک روز ظهر، نهال مشغول بازی با داداش کوچولوش بود که مامان آماده نماز شد . نهال کوچولو دید که مامان وسط نماز یکدفعه نمازشو رها کرد و به اتاق رفت. بعد هم دوباره وضو گرفت و مشغول نماز شد.
وقتی که نماز مامان تموم شد، نهال کنار مامان رفت و گفت: مامان، چرا نمازتونو شکستین و دوباره وضو گرفتین؟
مامان گفت: یادته صبح ، لاک آوردی که ناخناتو لاک بزنم؟
نهال ،یه نگاهی به ناخناش کرد و گفت: بله مامان، خیلی هم خوب و قشنگ زدین.
مامان گفت: وقتی داشتم برات لاک میزدم ،یه خورده لاک به دستم خورده بود.وسط نماز متوجه شدم.رفتم پاک کردم و دوباره وضو گرفتم.
نهال گفت: خب چه اشکالی داره؟
مامان ،صورتشو بوسید و گفت: عزیزم ، اگر در اعضای وضو مانعی باشه که باعث بشه آب به پوست نرسه، وضوی ما باطله و در نتیجه نمازمون هم باطل میشه.
نهال گفت: حتی اگر یه ذره باشه؟
مامان جواب داد: حتی به اندازه سر سوزن باشه.
نهال گفت: چه چیزایی برای وضو گرفتن مانع حساب میشن؟
مامان گفت: هرچیزی که مانع رسیدن آب به پوست یا ناخن باشه مثل لاک ، چسب مایع، جوهر خیلی پررنگ  وچیزایی مثل این ها.ناخن پا هم نباید لاک داشته باشه چون مانع مسح کشیدنه مگر اینکه یک یا دوتا ناخن پا رو لاک نزنه تا بتونه مسح رو روی اون انگشت ها بکشه.
نهال گفت: مامان جون، پس چرا مادربزرگ ناخناشونو حنا میذارن؟
مامان گفت: دخترم، حنا مانع نیست چون جرم نداره .مثل رنگ مو.رنگ مو هم مانع نیست چون جرم نداره.
نهال گفت: یعنی الان که من لاک زدم، نمیشه نماز بخونم؟
مامان، دستای کوچولوی نهال رو با مهربونی گرفت و گفت: شما هنوز کوچولویی عزیزدلم. بزرگ بشی با لاک نمیتونی نماز بخونی چون وضوت باطله مگر اینکه اول وضو بگیری بعد لاک بزنی.
نهال باتعجب گفت: یعنی با لاک نماز خوندن، نماز رو باطل نمیکنه؟
مامان گفت: نه عزیز دلم.
نهال، بلند شد و بطرف اتاق رفت. بعد هم با لاک پاک کن برگشت و گفت: پس لاکم رو پاک کنین تا وضو بگیرم بعد دوباره برام بزنین که بتونم نماز بخونم.
مامان، نهال رو بغل گرفت و بوسید، بعد هم یکی یکی ناخنای کوچولوی نهال رو پاک کرد.